اس ام اس عاشقانه جدید
ناب اس ام اس|عکس|مطالب باحال و زیبا
ناب اس ام اس | Fire SmS | اس ام اس و عکس

خوشبختی یک امکان نیست…
یک احساس است
لحظه هایت سرشار از این احساس…

مى خواهى بروى؟
بهانه مى خواهى؟
بگذار من بهانه را دستت دهم…
برو و هرکس پرسید چرا؟
بگو لجوج بود! همیشه سرسختانه عاشق بود…
بگو فریاد مى کرد! همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد…
بگو دروغ مى گفت! مى گفت هرگز ناراحتم نکردى…
بگو درگیر بود! همیشه درگیر افسون نگاهم بود…
بگو بی احساس بود! به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط لبخند می زد…
بگو او نخواست! نخواست کسى جز من در دلش خانه کند…

پاهایت را بگذار اینجا…
درست روی قلبم…
ببخش مرا …
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم …
آهسته قدم بردار اینجا…
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است…!
.

من و تو از همان روز اول،
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را…
و من…
تمام زندگی ام را!

ساده برای خودم …
دلم تنگ شده برای تو و دستی که حلقه می‌کنی دورم ُ …
و همه چیزهای بعدش …

بی تواین فاصله هاطاقت من رابرده،ساعتم زنگ زده عقربه هایش مرده،کاش باورکنی ازدوری تودلتنگم،این دل خسته ام ازدوری توپژمرده…

فرض میکنم!
تو…
خیلی دوستم داری …
همینقدر که من دوستت دارم …
و یکی از همین روزها
دلت برای روز های قشنگمون تنگ می شه …
فرض میکنم …
هیچ وقت بی تفاوت نبودی،
و تمام این ساعت ها
که نبودی
به یادم بودی …!
فرض میکنم…
دنیا هنوز آدم های احساساتی مثل من رو دوست داره … !
و تو…و تو…
همین لحظه
دلت برای یه ثانیه از اون روزهایی که با من بودی سخت تنگ می شه …
فقط فرض میکنم … همین

عشق یعنی اینکه بخوای کسی مال تو بشه ولی تو مال اون میشی…

همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم , چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت…
نبودنه منه…؟!

چمدان کوچکت جا نداشت
وگرنه
خوابهایت راهم مى بردى…

کاش می شد لاغرکنم، خیلی لاغر… بیست کیلوبشم ! ده کیلوبشم ! نه ! سنگینه براش…پنج کیلو بشم… تا دوباره برم رو پاهای مامانم بخوابم
.
.
.

شمارشو پاک میکنی که فراموشش کنی اماقسمت ناراحت کنندش اینجاست که شمارشو هنوز حفظی

פֿیلے سפֿتہ
باهاش آפֿریטּ قرارو بذارے

تا بعבش از هم جُدا شیב
تو با بغض صحبت ڪنے

امّا اوטּ گوشیش هر چنב دقیقہ SMS بیاב
و
موقع פֿونבטּ SMS هے همونجورے بפֿنבه ڪه تو בوس בارے

به سلامتی دلامون که هروقت میشکنه صداشو در نمیاره

دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!!
خب به درک…!!!

حوصله ات که سر میرود با دلم بازی نکن
من در بی حوصله گی هایم با تو زندگی کردم

هنوز هم گاهی دلتنگ میشوم
نه برای تو
برای کسی که فکر میکردم تویی

چه رسم ِ تلخی ست

تو، بی خبر از من !

و

تمام ِ من، درگیر ِ تو

هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.

مسافرکِش ها هم فهمیده اند

خیالی بیشْ نبوده ای!

دردناک است دوست بداری و گمان کنی دوستت دارند،
حال آنکه
او تنها هستی تو باشد و
تو یکی از هزاران لذت او.

این شعر رو برای عشقم گفته بودم تا روزِ ولنتاین براش سند کنم…
ولی خطشو عوض کرده…
پس برای شما…؟؟!!!
من به رنگِ سبز ِ چشمانِ تو عادت کرده أم…
با صبوری دور بودن را رعایت کرده أم…
همچو بارانِ لطیفِ فصلِ بهار…
دَم به دَم اشک ریخته و یادت کرده أم…
هر دَمی این دل هوای روی نازَت کرده است…
یاد ِ آن چشمانِ تو،در آن عکس های پر سعادت کرده أم…

همه عشق را دوست دارند هم پسر ها وهم دختر ها پس نگران نباشید…دوباره برو.

از خدا میخوام اگر کسی گفت که من از عشق خسته شدم دیگه با اون فرد کاری نداشته باشه چون اون فرد دیگه انسان نیست.

ای بابا همین جوری ثانیه ها درگذرند ولی ما همین جوری نشتیم وداریم فکر گذشته را میکنیم…یکی نیست بگه اگه در عشق گذشته ات شکست خوردی حالا به هر دلیلی اشکال نداره بابا بلند شو ودوباره شروع کن اگه عاشق نباشی زندگی هیچ فایده ای نداره پس بلند شو تا دیر نشده برو پیداش کن…

دلهای تک هرگز خطا نمیکنند …
امروز سادگی پاک ترین گناه دنیاست …
ومن آلوده به این گناهم…

من نمیدانم چرا پایبند این دلبر شدم
طعمه از جور فلک آواره از سامان شدم
در جوانی قسمتم شد دلبری نامهربان
یارب آزادی رسان اسیر غم دوران شدم
دربرویم گشته قفل واشک از چشمم روان
من نمیدانم چرا محتاج یک انسان شدم

ساده برای خودم …
حافظا می دانم که هزار نفر را پیچانده ای …
اما این بار حواست باشد نیت می کنم به نام او …
به نام فراموش کردنش …
” یوسف گم گشته باز آید به کنعان ”
همین تو مرا سر کارنگذاشته بودی که گذاشتی …
عزیزم …
این روزها انگار …
فال ِ حافظ هم درست کار نمی کند …

گرمایی بودم همیشه … ولی بین خودمان بماند …
سرمایی می شوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد

اونی که دلشو داده “پایبند”ه
آدمه “پایبند” “پا”ی رفتن نداره …

خدایا التماست می کنم
همه دنیایت ارزانیِ دیگران !
ولی ;
… … … …
آنکه دنیایِ من است
مالِ دیگری نباشد …

من از اعدام نمیترسم!
نه از چوبش نه از دارش!
من از پایان بی دیدار میترسم…

دیگه حتی وقتی کسی میگه “میرم تا سر کوچه و برمیگردم” باور نمیکنم که برمیگرده …

قسم به فصل هستى به بلندی و پستى
به خدایی که می پرستى به زمینى که نشستى
عزیز من تو هستى

هر چند نمی دانم
خواب هایت را با که شریک می شوی …
اما هنوز هم
شریک تمام بی خوابی های من توئی …

وقتی که من ! را دور می زنی
یادت باشد!
عشق را در میدان من ! آموختی.
دوباره به من ! خواهی رسید

آرام باش!این چه نوری است که از پنجره می تابد؟
آنجا مشرق است و…خورشید تابان.
(جای خالی رو خودت پر کن)

اگر تو 100سال عمر کردی،امیدوارم منم 100سال منهای یک روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندگی کنم.

اگه کسی تو چشات نگاه کرد و قلبت لرزید عجله نکن، چون ممکنه یه روز کاری با قلبت بکنه که چشات بلرزن…!!

اگر یار مرادیدی به خلوت،بگو ای بی وفای بی مروت/ غمم دادی وغم خوارم نکردی سروکارت به فردای قیامت.

یه وقتایی لازمه از گوشیمون بشنویم “مشترک مورد نظر ادم نمیباشد لطفا قطع کنید”…

دارم فکر میکنم…
کسی که با رفتنش خوشبختی رو ازت می گیره
چه جوری می تونه بهت بگه
روزی هزار باربرات ارزوی خوشبختی می کنم

بگذار که همسایه های ساکت مان
نام تو را ندانند
همین زلال زرد روسری
برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست
همان بهتر که نام تو در
لابه لای ترانه نهان باشد
همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی ! خورشیدک من
مثل درخشش فانوس از فراسوی فاصله ها
مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند
پشه بند
تابستان
کودکی
آه ! همان بهتر که نام تو در لا به لای گریه ها نهان باشد

غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست، و من امشب قسم خوردم تو هرگز نرنجانم . . .

سلامتیه پسری که وقتی عاشق شد رفت رو سینه ش خالکوبی کرد”جای سرِ خوبان”
ولی وقتی دخترِه ولش کرد و تنهاش گذاشت…
رفت اون خالو سوزوند و جاش نوشت…
“زیبارویان بی وفایند…”

رفتم مغازه سن ایچ بگیرم بخوریم…
اونم ده بیس متر اونور تر منتظرم بود…
سن ایچارو گرفتم رفتم پیشش…
اومد دستمو گرفت دیدم داره میلرزه…
گفتم:چیه چرا میلرزی؟؟؟
بعد با دستش که آستینه مانتوشو چسبیده بود کنارِ خیابونو نشون داد و با ترس گفت:سگ…!!!
خندم گرفت گفتم الان میرم میزنمش…!!!
رفتم سگرو فراری بدم گفتم:چخه…چخه توله سگ!!!
یدف سگه پارس کرد پاشد دویید سمتم…
کلکُ پرم ریخت سریع رفتم دستشو گرفتم گفتم بدو!!!بدو بریم الان میاد میخورتمون!!!
زود از اونجا دور شدیم…
پیَن دیقه بعد داشتیم از خنده ضعف میکردیم!!!

منو با بوسه ای عاشقترم کردی
نمیدونی چه سخته این زندگی بی تو
تو تصویر تمام آرزوهامی
یه وقت از من نگیری آرزوهامو…

برای بودنت می مانم و برای دیدنت میمیرم باش تا بمانم وبمان تا نمیرم

من عشق را در تو،
تو را در دل،
دل را در موقع تپیدن،
و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم

سوختن قصه شمع است ولی قسمت ماست
شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست
آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری
که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

شبیه قطره باران که آهن را نمیفهمد
دلش فرق رفیق و فرق دشمن را نمیفهمد
نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمکهایش
الفبای دلش معنای نشکن را نمیفهمد

وقتی میگم باهام حرف نزن یعنی یه چی بگو از دلم در بیاد دیوونه!

هستی ام، هستی ام هستی و تا هستی هستم و هستنم را مدیون هستی ات هستم
هستی ام هست تا تو هستی
باش، آرزوی ساده ام باش همان هایی به دست آوردنی هستن نه آنها که حسرت خوردنی

سخته ها دیر بدست می آیند
اما طلا، الماس و نفت می نامیمشان و ارزششان را میدانیم
ساده ها مثل هوا هستن همیشه و همه جا در کنارمان و این را درک نمیکنیم نبودشان مرگ و نابودی ماست
همین ساده بودنت را دوست دارم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 28 بهمن 1391برچسب:اس ام اس عاشقانه جدید,
ارسال توسط Alireza Fire Boy

چت|چت روم|سایت چت|چت روم ایرانی|چت روم فارسی|چت روم فارسی زبانان|تک گپ|ناز چت|گفت و گو|چت روم شمالی ها|چت روم اهواز|چت روم تهران|چت روم رامهرمز|چت روم مشهد|چت روم تهران|چت روم اصفهان|چت روم جدید|چت روم|چت به چت|چت روم